قصه درخت آرزوها
قصه شب کودک

قصه کودک درخت آرزوها|داستانی برای خردسالان و کودکان

یکی ار زیباترین و دوست داشتنی ترین قصه برای خردسالان و کودکان، قصه درخت آرزوها است. پیشنهاد می کنیم این داستان زیبا را به کودک تان هدیه دهید.

قصه کودکانه درخت آرزو نوشته شده توسط خانم سرور پوریا و مصور شده توسط بهراد امین سلماسی است. خانم پوریا کتابدار و مترجم کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است و این داستان را در سال 1377 به رشته تحریر درآورده است. داستان کلاسیک درخت آرزو، داستانی از رویا و واقعیت است. قصه کودکانه درخت آرزو جزو داستان‌های جذابی است که همه کودکان از شنیدن آن لذت خواهند برد. قصه کودکانه درخت آرزو یکی از شناخته شده‌ترین و معروف‌ترین داستان‌های خانم سرور پوریا می باشد. در این داستان کودک، موضوع آرزو و دوستی بیان شده است. این قصه زیبا را برای کودک خود بخوانید.

کتاب صوتب پیشنهادب ما برای فرزند دلبندتان: مامان مهربون من کجایی

متن قصه کودکانه درخت آرزوها

روزی روزگاری در یک جنگل زیبا، یک روز قشنگ آفتابی بود. صدایی از بالای درخت می آمد. یعنی چه اتفاقی افتاده است؟ چه شده است؟ در بالای درخت چه اتفاقی افتاده بود؟

قصه های کودکانه جذاب و شنیدنی : قصه کودک کتاب صوتی

قصه درخت آرزوها
قصه درخت آرزوها

آقا جغده به خانه جدیدش در بالای درخت نقل و مکان کرده بود و مشغول باز کردن جعبه‌های اسبابش بود تا وسیله‌هایش را در خانۀ جدیدش بچیند.

آقا جغده فکر می‌کرد که کلاهک آباژورش را کجا گذاشته است؟

آقا جغده اسبابش را از جعبه بیرون می‌آورد تا آن‌ها را سر جایشان بگذارد.

همان روز و در آن لحظه خانم جوجه تیغی از زیر درخت رد میشد، او خیلی گرمش شده بود. به خاطر همین با خودش گفت: ای کاش الان چیزی داشتم که مرا از این گرما و نور خورشید نجات می داد. ناگهان صدای افتادن چیزی را شنید. وقتی برگشت خیلی خوشحال شد و با صدای بلند گفت: وای ، یک کلاه آفتابی. چقدر عالی.

پیشنهاد ما برای کودک دلبند شما : داستان سفید برفی و هفت کوتوله 

قصه درخت آرزوها
قصه درخت آرزوها

خانم جوجه تیغی فکر کرد که خیلی خوش شانس است که درخت آرزوها را پیدا کرده است. با خودش گفت: باید بروم و به روباه این خبر را بدهم و او را به اینجا بیاورم.

قصه درخت آرزوها
قصه درخت آرزوها

پیشنهاد میکنیم کتاب داستان جذاب و شنیدنی علاءالدین و چراغ جادویش را برای فرزندتان بخوانید. 

خبردار کردن روباه از وجود درخت آرزو

خانم جوجه تیغی سریع رفت و همراه با روباه برگشت.

روباه به خانم جوجه تیغی گفت: به نظر نمی‌رسد که این درخت آرزوها باشد.

جوجه تیغی به او گفت: ولی این درخت آرزو است. من یک کلاه آرزو کردم و مرا خیلی زود به آرزویم رساند. زود باش تو هم یک چیزی آرزو کن.

روباه گفت: اوووم، اما من چه چیزی را آرزو کنم؟

روباه فکر کرد که چه چیزی را آرزو کند که عالی باشد.

یک لیوان بزرگ شیر شکلات ، یا یک ماشین قرمز بزرگ و یا یک کفش جدید برای رقص؟

قصه درخت آرزوها
قصه درخت آرزوها

روباه گفت: فهمیدم ، من یک کفش نوی رقص آرزو می‌کنم.

چند دقیقه ای گذشت اما هیچ اتفاقی نیافتاد.

روباه به جوجه تیغی گفت: دیدی ، من که گفتم این درخت آرزوها نیست. تو اشتباه کردی.

یک‌دفعه یک جفت کفش بدقواره و زمخت کنار روباه افتاد.

جوجه تیغی با خوشحالی گفت: دیدی این درخت آرزوها است و من درست فکر کردم. این درخت ما را به همه آرزوهایمان می رساند.

روباه گفت: اما این دیگر چه جور کفش رقصی است؟ من که این مدل کفش را نخواستم.

جوجه تیغی گفت: شاید برای یک نوع رقص جدید است.

آقا روباه با کفش جدیدش شروع به رقصیدن و شادی کرد.

اما در بالای درخت آقای جغد از سروصدای روباه و رقص او ناراحت بود.

قصه درخت آرزوها
قصه درخت آرزوها

ناگهان ماهی تابه و قابلمه‌های جغد از بالای درخت در کنار جوجه تیغی افتاد و او با خوشحالی گفت: آخ جان موزیک. و شروع به زدن یک آهنگ کرد.

اما بالای درخت آقای جغد از این موسیقی هیچ لذتی نمی‌برد.

جغد غرغر کرد و گفت: امیدوارم هر چه زودتر این صداها تمام شود.

در همین موقع بود که آقای جغد از بالای درخت به پایین افتاد.

قصه درخت آرزوها
قصه درخت آرزوها

پایین افتادن جغد از درخت

جوجه تیغی گفت: وای این درخت  ، درخت آرزوها نیست.

روباه گفت: آقای جغد شما اینجا هستید؟

جغد گفت: اینجا خانه‌ی جدید من است و کلی هم دچار دردسر شده ام.

جوجه تیغی و روباه با همدیگر همه چیز را سر جایشان گذاشتند.

جغد گفت: خیلی محشر شد. همه چیز مرتب شد. من آرزو کردم که کمک داشته باشم و کسی در انجام کارها با من همکاری کند.

روباه گفت: و حالا ما اینجا هستیم.

جوجه تیغی گفت: و شاید واقعا این درخت ، درخت آرزوها است.

همه خندیدند و خوشحال بودند.

قصه درخت آرزوها
قصه درخت آرزوها

پایان

تفسیر قصه کودکانه درخت آرزوها

قصه کودکانه درخت آرزوها توجه خاصی به دوست و با هم بودن دارد. در این داستان جوجه تیغی که به آرزویش در آن لحظه رسیده بود، به دنبال دوستش روباه نیز رفت تا او را نیز به آرزویش برساند. در این قصه کودکانه درخت آرزو تاکید بر مفاهیمی چون دوستی ، همکاری ، مهربانی ، خوب بودن و… دارد.

کودکان خویش را با فرهنگ کتاب خوانی و قصه گویی آشنا کنید تا از اوایل عمر با کتاب مانوس شوند و تا آخر عمر از کتاب و کتاب خوانی جدا نشوند. کتاب آن یار مهربان را با کودکان خویش دوست کنید تا فرزندان ایران زمین از کتاب درس درست زندگی کردن را بیاموزند. با مطالعه هر روز نیم ساعت از یک کتاب یا مجله و مقاله فرهنگ کتاب خوانی را در کشور گسترش دید و سرانه مطالعه را بالا ببرید. 

دسته بندی : قصه شب کودک

مقالات مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

مقالات مشابه