درحال بارگذاری...
اولین دیدار مولانا و شمس تبریزی در کتاب ملت عشق
موفقیت و انگیزشی

اولین دیدار مولانا و شمس تبریزی در کتاب ملت عشق

اگر به شندیدن داستان بزرگان و رویدادهای تاریخی جالب و جذاب علاقه مند هستید ، داستان اولین دیدار مولانا و شمس تبریزی در کتاب ملت عشق را بشنوید.

در کتاب رومان ملت عشق الیف شافاک نویسنده ترکیه ای داستان عشق عارفانه مولانا و شمس تبریزی را بیان می کند. در این کتاب شمس تبریزی صوفی از فرقه قلندریه ، 40 قانون و قاعده ای که صوفیان برای رسیدن به معرفت حق لازم است بیاموزند ، را به مولانا یاد می دهد. در این مقاله قصد داریم داستان اولین دیدار مولانا و شمس تبریزی را برای شما کاربران گرامی بازگو کنیم. 

آشنایی با مولانا و شمس تبریزی

اگر مقاله قبلی را خوانده باشید، با مولانا و شمس تبریزی و رابطه بین آن دو آشنا هستید. گفتیم که مولانا (مولوی) با وجود امکانات رفاهی، علم و عقل فراوان، محبوبیت اجتماعی، طرفداران فراوان و خوش بختی خانوادگی (خانواده پدری عالم و متعالی، همسر مهربان، دو پسر و یک دختر دوست داشتنی) در درونش کمبودی را احساس می کند. بارها در خواب درویشی را می بیند و اطمنان می یابد که درویش همان کسی است که درمان درد نامعلومش پیش اوست.

شمس تبریزی درویشی از فرقه قلندریه دوره گردی بی نام و نشان است که معرفت شناسی را به خوبی یاد گرفته است. پله های عرفان الهی را پیموده و به بالاتری درجه عرفان اشراق پیدا کرده است. مهارت کشف و شهود را به خوبی آموخته و پیوندی ناگسستنی با خالق خود دارد.

پیوند مولانا با شمس تبریزی

شمس از طریق الهام درمی یابد که صراف سخنی در آن سوی جهان به دانش و آموزه های او نیاز دارد.  شمس علاوه بر علم الهی در ریاضیات، فقه و فلسفه تبحر کامل داشت. از آن جا که به بالاترین پله عرفان دست یافته بود، بی اعتنا به دنیا و داشته های دنیا بود.

اما مولوی در علم فقه ، فلسفه ، ریاضیات ، کلام ، صرف و نحو اشراف و زندگی مجلل چون شاهان داشت. با اقتدار و با ابهت در جامعه حضور می یافت. اما در دلش دردی داشت که جاه و مال و مقام چاره سازش نبود. مولوی ویلان و سرگردان در پی درویشی است که راه چاره دردش پیش اوست.

مولوی شیخ برهان الدین عالم بزرگ قونیه را از ماجرای دردش و درویشی که در خواب می بیند، مطلع می کند. شیخ برهان الدین در می یابد که درویش نزد بابا زمان در بغداد است. طی نامه ای ماجرا را برای بابا زمان تعریف می کند و شمس به قونیه می رود. ادامه داستان اولین دیدار مولانا و شمس تبریزی در کتاب ملت عشق را بنگرید.

 اولین دیدار مولانا با شمس تبریزی در کتاب ملت عشق

در شهر قونیه، مولوی بر روی اسب نشسته است ، در بازار می گردد. در مسیر بازگشت به خانه شمس سر راهش راه مولوی را صد و او را متوقف می کند. شمس بدون معرفی خود سوالی از مولانا می پرسد و چنین می گوید؛ “ای علامه دهر مولوی، ای مولانای بی همتای شرق و غرب، درباره ات سخنان نیکو بسیار شنیده ام. این همه راه را آمده ام تا از تو سوالی بپرسم، البته اگر اجازه دهی”. مولانا جواب می دهد که بپرس.

شمس از مولانا می خواهد که از اسبش پیاده شود تا دو نفر همتراز شوند. مولانا جا می خورد. تا آن موقع هیچ کس با او چنین رفتاری نداشته بود. بر نفسش مسلط می شود. از اسب پایین می آید و شمس را که به او پشت کرده و در راهی می رود ، صدا می زند.

سوال شمس تبریزی از مولانا

مولانا می گوید برگرد می خواهم جواب سوالت را بدهم. شمس بر می گردد و می پرسد؛ به نظرت پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) و بایزید بسطامی کدام بزرگ تر هستند؟ مولانا با عصبانیت می پرسد؛ این چه سوالی است؟! پیامبر خدا محمد مصطفی را با یک صوفی یک لا قبا یکی می دانی؟ شمس لحن صحبتش را عوض می کند و می افزاید؛

 “خوب فکر کن! مگر حضرت پیامبر این گونه نفرموده اند که؛ «ای پروردگار تو را ستایش می کنم. چندان که شایسته است، تو را نشناختم». حال آن که بایزید بسطامی گفته است: «خود را ستایش می کنم، مرتبه ام متعالی است. زیرا خدا را در خرقه ام دارم». یکی خودش را در مقایسه با خدا کوچک می داند و دیگری خداوند را در درونش دارد. به نظر تو کدام یک ازاین دو نفر والاتر است”؟

شمس درد مولانا را می داند. برای این که موضوعی که مولانا فراموش کرده است را به یادش بیاورد و همچنین خود را به او بشناساند ، این معما را مطرح می کند. شمس با طرح این معما می خواهد ، میزان آگاهی و علم مولانا را ارزیابی کند و همچنین علم و مرتبه خود را به او نشان دهد. در ادامه اولین دیدار مولانا و شمس تبریزی در کتاب ملت عشق جواب مولانا را ببینید. 

سوال شمس تبریزی از مولانا

جواب مولانا به سوال شمس تبریزی

سوالی که در ابتدا برای مولانا یاوه ای بیش نبود، رنگی دیگر گرفت. مولانا سوال شمس را چیستانی جذاب می بیند. شمس تبسمی می کند. مولانا متوجه می شود که این مرد صادقانه می خواهد مولانا را به تفکر در رابطه با موضوعی که قبلاً از آن غافل بوده است، وادار نماید. مولانا می گوید پاسخت را می دهم. با این که حرف بسطامی پر مداعا تر است اما حرف پیامبر والاتر است.

عشق به خداوند چون دریایی است که هر کس به اندازه ظرفش از آن بر می دارد. این که هر کس چقدر آب بر می دارد به ظرفش بستگی دارد. یکی ظرفش دلو است ، یکی خمره ، یکی کاسه و یکی پیاله. ادامه اولین دیدار مولانا و شمس تبریزی در کتاب ملت عشق را دنبال کنید.

پژواک اندیشه شمس در سخنان مولانا

درویش پژواک اندیشه های خود را در سخنان مولانا می بیند. در صورتش برقی دوستانه و لطیف می درخشد.

مولانا ادامه می دهد؛ ظرف بسطامی کوچک بوده است. او با یک جرعه سیراب و سرمست شد. با همین یک جرعه در وجود بسطامی نشانه ای از آثار خدا نمایان می شود. این خوب است. اما در آن حالت ماندن به معنای ادامه ندادن راه است. حتی در آن مرحله خدا با بنده یکی نیست.

اما حضرت محمد (ص) بنده محبوب خدا ظرفش به آسانی پرنمی شود. برای همین است که خداوند در قرآن به او می فرماید؛ آیا برایت سینه ات را نگشودیم؟ سینه ای که چنین گشایش یافته تشنگی سیری ناپذیری در درونش ایجاد می شود. پس بیهوده نیست که گفته است؛ آن گونه که باید نشناختمت. حال آن که دیارالبشرا خدا را چون او نشناخته است.

نتیجه و تفسیر داستان اولین دیدار مولانا با شمس تبریزی

پس از این پرسش و پاسخ برقی از شادی در صورت شمس می درخشد. جلو می آید و به نشانه احترام دستش را بر سینه می گذارد و تعظیم می کند. مولانا نیز پاسخ تعظیم او را می دهد و در برابر او تعظیم می کند. جلو که می رود و به شمس نزدیک می شود.

حسی عجیب به او دست می دهد. انگار که این مرد را نه یک با که چندها بار دیده است. یاد خواب هایش می افتد و می فهمد که این مرد درویشی است که در خواب هایش او را می بیند. سپس این دو از هم خداحافظی می کنند.

عشق، احساسی که مولانا از فراقش در رنج بود

روز بعد شمس به نزد مولانا می رود. آن ها چهل روز تمام در یک اتاق با هم در رابطه با چهل قانون عشق که صوفی مسلکها با آن دلی باز و روحی در پرواز دارند، صحبت می کنند.

داستان اولین دیدار مولانا با شمس تبریزی به زنده شدن عشق در دل مولانا خاتمه می یابد. مولانا عقلی کامل داشت ، اما عشق را فراموش کرده بود. لطافت قلبش رنگ باخته بود و برای همین با وجود رفاه فراوان در رنج و عذاب بود. شمس تبریزی او را با عشق درونش پیوند می دهد.

 در اثر این دیدار مولانا به هماهنگی با خود و خدایش می رسد. عشق فراموش شده اش را دوباره به خاطر می آورد. در پیوند با خدایش به آرامش می رسد. در این بین او با پیوند با خدا ، کائنات و خودش یکی می شود. یکی شدن را تجربه می کند. غرق در حق می شود و عقل و قلبش به کمال می رسد. رسیدن به کمال را برای همه جهانیان آرزومندم. از این که داستان اولین دیدار مولانا و شمس تبریزی در کتاب ملت عشق را خواندید، سپاسگزارم.

عاشقانه زندگی کنیم

عشق کلید حل معمای سرگشتگی و حیرانی این زمانه است. در هیچ مدرسه ای عاشق شدن و عاشقانه زندگی کردن را به ما نمی آموزند. این در حالی است که عشق به خود ، عشق به هستی و عشق به زندگی نیرومندترین قدرتی است که زمین و زمان را به هم پیوند می دهد و ناممکن های روزگار را ممکن می کند. 

در رابطه با اولین دیدار مولانا و شمس تبریزی در کتاب ملت عشق و داشتن زندگی توام با عشق  نظر ، پیشنهاد و انتقاد خود را با کتاب صوتی به اشتراک بگذارید.

نظرات
  1. آرزو حسن‌پور

    واقعاً داستان زیباییه! من همیشه فکر می‌کردم که عشق و عقل دو چیز جدا از هم هستند، ولی مولانا به خوبی نشون می‌ده که این دو می‌تونند به هم پیوسته باشند. شمس تبریزی به نظر می‌رسه که نقش یک معلم واقعی رو داشته که مولانا رو از محدودیت‌های فکریش بیرون می‌آورد.

    • کارشناس روابط عمومی

      ممنون از دیدگاه شما، آرزو جان! بله، این دو مفهوم در دنیای عرفانی به هم پیوسته‌اند و مولانا این پیوند رو در آثارش به زیبایی توضیح داده. شمس تبریزی قطعاً به عنوان یک راهنمای معنوی به مولانا کمک کرد تا به درک عمیق‌تری از عشق برسد.

  2. سینا مرادی

    عشق همیشه به نظر من یه احساس ساده بود، اما این متن بهم نشون داد که عشق در معنای عمیق‌تر، می‌تونه به یک مسیر معرفتی تبدیل بشه. اگه این دو شخصیت تاریخی با هم آشنا نمی‌شدن، شاید جهان عرفانی امروز متفاوت بود.

    • کارشناس روابط عمومی

      کاملاً درست گفتید سینا جان. دیدار مولانا و شمس تبریزی یک نقطه عطف در تاریخ عرفان بوده که تأثیر زیادی در دیدگاه‌های معنوی به جا گذاشته. این نوع عشق نه فقط یک احساس، بلکه یک فرآیند تحولی است که به انسان معنای واقعی زندگی رو می‌ده.

  3. نیلوفر احمدی

    سوال شمس از مولانا که پیامبر اسلام و بایزید بسطامی رو مقایسه می‌کنه خیلی جالب بود! به نظرم شمس می‌خواست مولانا رو به چالش بکشه تا بفهمه هنوز درک کامل از عشق و معنویت نداره.

    • کارشناس روابط عمومی

      بله، نیلوفر عزیز، این پرسش دقیقاً هدفش همینه که مولانا رو به تفکر و بازنگری در دیدگاه‌های خودش وادار کنه. شمس تبریزی به خوبی می‌دونست که برای رسیدن به حقیقت، باید مولانا از تمام مرزهای ذهنی خودش عبور کنه.

  4. حامد جلالی

    خدا رو شکر که در تاریخ انسان‌هایی مثل شمس تبریزی و مولانا وجود داشتند که نشان دادند عشق و علم می‌تونند به هم پیوند بخورند. اینکه چطور مولانا از عقل به سمت عشق حرکت کرد، واقعا الهام‌بخشه.

    • کارشناس روابط عمومی

      ممنون حامد جان! بله، این تحول از عقل به عشق در واقع نشان‌دهنده‌ی یک فرآیند عمیق در درون انسان‌هاست. مولانا و شمس به ما یاد می‌دهند که علم و عشق می‌توانند در کنار هم برای رسیدن به حقیقت به کار گرفته شوند.

  5. مهسا رجبی

    چرا شمس از مولانا این سوال رو پرسید؟ فکر می‌کنم برای اینکه مولانا بیشتر درک کنه که تفاوت نگاه به خدا در عرفان و دین چقدر می‌تونه عمیق باشه. به نظر شما این سوال چقدر برای مولانا مهم بوده؟

    • کارشناس روابط عمومی

      سوال شمس خیلی مهم بود، مهسا جان! این سوال در واقع باعث شد که مولانا به تفکر عمیق‌تری در مورد رابطه انسان با خداوند و درک معنویات بپردازه. به نظر من این سوال برای مولانا نقطه‌ی آغاز یک تحول بزرگ درونی بود که به تغییرات عمیق در نگرش و نگاهش نسبت به دنیا و انسانیت منجر شد.

  6. علیرضا تاج‌زاده

    اگر مولانا قبل از ملاقات با شمس به این عمق از معرفت رسیده بود، این ملاقات چطور می‌توانست روی او تاثیر بگذارد؟ فکر می‌کنم که شمس چیزی فراتر از دانش به مولانا آموخت.

    • کارشناس روابط عمومی

      علیرضا جان، نکته‌ی خیلی جالبی اشاره کردی. مولانا به معنای علمی و فلسفی به معرفت رسیده بود، اما شمس به او عشق حقیقی و تجربه‌ی عینی ارتباط با خداوند را نشان داد. این تحول از سطح عقل به عمق قلب و روح چیزی بود که تنها شمس می‌توانست به او آموزش دهد.

  7. سارا یوسفی

    این داستان خیلی شبیه یک فیلم سینمایی می‌مونه! انگار مولانا یک شخصیت پیچیده و پر از راز داشت و شمس کسی بود که تونست قفل‌های ذهنی او رو باز کنه.

    • کارشناس روابط عمومی

      بله، سارا جان! داستان زندگی مولانا و شمس، واقعاً پر از لحظات دراماتیک و تحول‌آفرین است. دیدار این دو بزرگوار در واقع نه تنها آغاز یک رابطه معنوی، بلکه نقطه عطفی در تاریخ عرفانی است که بر زندگی شخصی مولانا تأثیر گذاشت.

  8. وحید کریمی

    اینکه مولانا با تمام عقل و علمش هنوز در جستجوی چیزی بیشتر بود، خیلی آموزنده است. این به من یادآوری می‌کنه که هیچ وقت نباید از جستجوی حقیقت و محبت دست کشید.

    • کارشناس روابط عمومی

      کاملاً درست گفتید وحید عزیز. این داستان نشون می‌ده که حتی با وجود علم و قدرت، انسان هنوز می‌تونه در جستجوی عشق و حقیقت باقی بمونه. این جستجو، که هیچگاه تمام نمی‌شود، بخش مهمی از مسیر زندگی است.

  9. محمد رضا صادقی

    چطور میشه از دیدگاه مولانا عشق و عقل رو به هم پیوند داد؟ آیا به نظر شما این دو در زندگی روزمره ما هم قابل هماهنگی هستند؟

    • کارشناس روابط عمومی

      سوالی بسیار جالب و مهم محمدرضا جان! به نظر می‌رسد که در نگاه مولانا، عقل و عشق دو نیروی مکمل هستند که می‌توانند به تعادل برسند. عقل مسیر را نشان می‌دهد و عشق انرژی حرکت در این مسیر را می‌دهد. در زندگی روزمره نیز می‌توانیم این دو را به هم پیوند دهیم، به شرطی که هر دو را با هم در نظر بگیریم.

  10. فرشته گودرزی

    واقعا این دیدگاه‌های مولانا و شمس فوق‌العاده است! فکر می‌کنم مولانا قبل از آشنایی با شمس، در جستجوی حقیقت بود اما شمس به او کمک کرد که راه‌های رسیدن به حقیقت رو باز کنه. این داستان چطور شما رو تحت تأثیر قرار داد؟

    • کارشناس روابط عمومی

      ممنون از کامنت شما فرشته عزیز! به نظر من، آشنایی مولانا با شمس یک نقطه عطف در مسیر روحی و فکری او بود. این دیدگاه‌ها از طرف شمس کمک کرد تا مولانا حقیقت را نه تنها با عقل بلکه با دل و عشق احساس کند. داستان آنها همواره الهام‌بخش کسانی است که در جستجوی معنای زندگی هستند.

  11. علی یوسفی

    آیا میشه گفت که ملاقات مولانا و شمس باعث شد که عرفان اسلامی به شکل جدیدی به جامعه معرفی بشه؟ اگر شمس نبود، ممکن بود که مولانا این تحول رو تجربه کنه؟

    • کارشناس روابط عمومی

      سوالی خیلی مهم علی جان! به نظر می‌رسد که شمس نقشی اساسی در تحولی که مولانا در دیدگاه‌های عرفانی خودش داشت ایفا کرد. شاید مولانا بدون شمس همچنان در مسیر خود پیش می‌رفت، اما این ملاقات باعث شد که نگرش او به عشق و معنویت به طور کلی دگرگون بشه.

  12. آیدا حسینی

    واقعا جالب بود که مولانا از شمس می‌پرسه که چه چیزی باعث شده خدا رو بیشتر بشناسه! به نظرتون آیا این سوال بیانگر یک شک و تردید در دل مولانا بود؟

    • کارشناس روابط عمومی

      آیدا جان، این سوال نشون می‌ده که حتی بزرگ‌ترین شخصیت‌ها هم در جستجوی بیشتر از آنچه که می‌دانند هستند. این شک و تردید نه به معنی ضعف، بلکه به معنی جستجو و تشنگی برای شناخت عمیق‌تر بود. مولانا به دنبال تجربه‌ای واقعی از خداوند بود که شمس به او کمک کرد به آن دست یابد.

  13. محسن موسوی

    من به شدت تحت تأثیر فلسفه‌های شمس و مولانا قرار گرفتم. شاید اگر من هم به جای مولانا بودم، این سوالات و چالش‌ها را با کسی مثل شمس تجربه می‌کردم. پیشنهاد می‌کنم این نوع تفکر را در زندگی روزمره خودمان هم به کار بگیریم.

    • کارشناس روابط عمومی

      ممنون محسن جان! دقیقا، استفاده از چنین تفکرهای عمیقی می‌تواند به رشد فردی و معنوی ما کمک کند. پیشنهاد شما خیلی عالیه، در واقع اگر بیشتر به این نوع نگرش توجه کنیم، می‌توانیم زندگی پربارتری داشته باشیم.

  14. فراهانی

    من از داستان آشنایی مولانا و شمس خیلی چیزها یاد گرفتم. فکر می‌کنم اگر همه‌ی ما به جای دنبال کردن فقط عقل، به دنبال ترکیب عشق و علم باشیم، دنیا جای بهتری می‌شود.

    • کارشناس روابط عمومی

      کاملاً موافقم آقای فراهانی عزیز! این ترکیب عقل و عشق چیزی است که مولانا و شمس در طول زندگی‌شان نشان دادند. اگر همه‌ ما این دو را در کنار هم بگذاریم، می‌توانیم نه تنها دنیای شخصی خودمان بلکه دنیای اطرافمان را نیز بهبود بخشیم.

  15. رضا جعفری

    چرا این دیدگاه‌ها امروز هم هنوز در جامعه ما کاربرد دارند؟ آیا می‌توانیم همچنان از آموزه‌های مولانا و شمس در دنیای مدرن بهره ببریم؟

    • کارشناس روابط عمومی

      سوالی عالی از شما رضا عزیز! بله، آموزه‌های مولانا و شمس نه تنها در زمان خودشان بلکه در دنیای مدرن هم کاربرد دارند. این دیدگاه‌ها به ما می‌آموزند که در کنار علم و تکنولوژی، انسان باید به بعد معنوی و عاطفی خود هم توجه داشته باشد تا به تعادل و آرامش برسد.

  16. کیانوش طاهری

    اگر بخواهیم دیدگاه‌های مولانا را در زندگی کاری‌مون هم به کار بگیریم، چطور می‌تونیم عقل و عشق رو در کنار هم قرار بدیم؟ شاید بشه در تصمیم‌گیری‌هایمون از این دو بهره ببریم.

    • کارشناس روابط عمومی

      کیانوش جان، کاملاً درست گفتید! در دنیای کاری هم می‌توان از این دو استفاده کرد. عقل می‌تواند راهکارهای منطقی و استراتژیک را برای تصمیم‌گیری ارائه دهد، در حالی که عشق و شور به کار می‌تواند انگیزه و انرژی برای انجام بهتر کارها فراهم کند. ترکیب این دو می‌تواند موفقیت‌های بزرگی به ارمغان آورد.

  17. سارا قاسمی

    شما چطور فکر می‌کنید که عشق مولانا به شمس می‌تواند همچنان الهام‌بخش باشد؟ آیا امروزه کسی می‌تواند مثل شمس برای دیگران نقش راهنما و معلم را ایفا کند؟

    • کارشناس روابط عمومی

      سارا جان، مطمئناً عشق مولانا به شمس همچنان الهام‌بخش است. این نوع عشق نه تنها به معنای احساسی بلکه به معنای یک راهنمایی معنوی است. بله، هنوز هم افرادی وجود دارند که می‌توانند مانند شمس نقش راهنما را ایفا کنند، هرچند که شاید این افراد دیگر به‌طور مشخص با نام شمس شناخته نشوند.

  18. فرهاد نیکو

    واقعا حیرت‌انگیز است که دیدگاه‌های شمس و مولانا در مورد عشق و علم چقدر متفاوت از نگاه‌های معمولی است. فکر می‌کنید این دو شخصیت تاریخی چه تاثیری بر زندگی روزمره ما می‌توانند داشته باشند؟

    • کارشناس روابط عمومی

      فرهاد جان، قطعاً دیدگاه‌های شمس و مولانا می‌تواند به ما در زندگی روزمره کمک کند تا از سطوح سطحی‌تر زندگی فراتر برویم و به عمق و معنا دست یابیم. این آموزه‌ها به ما یاد می‌دهند که همیشه به دنبال حقیقت و عشق باشیم و از عقل تنها به عنوان یک ابزار استفاده کنیم، نه محدودکننده.

  19. الهام شریفی

    داستان اولین دیدار مولانا و شمس خیلی جذاب بود، اما به نظرم اینکه مولانا در ابتدا این‌قدر به ظاهرش مغرور بوده، کمی غافلگیرکننده است. شما فکر می‌کنید آیا غرور اولیه مولانا مانعی برای شناخت بهتر شمس نب

    • کارشناس روابط عمومی

      الهام عزیز، پرسش بسیار جالبی مطرح کردید! غرور اولیه مولانا می‌تواند به‌عنوان مرحله‌ای از سلوک او دیده شود که نیاز به شکستن داشت. شمس با رفتار و گفتارش، این لایه از مولانا را کنار زد تا او بتواند با عمق وجودش ارتباط بگیرد. این نشان می‌دهد که برای رشد و کمال، گاهی باید از تصورات و تعلقات پیشین عبور کنیم.

  20. سروش مهرزاد

    کتاب ملت عشق برای من خیلی الهام‌بخش بود. به نظرتون چرا شمس در این کتاب به‌عنوان شخصیتی مرموز و گاهی حتی عجیب توصیف شده؟

    • کارشناس روابط عمومی

      سروش عزیز، شمس در تاریخ همواره چهره‌ای مرموز و خارق‌العاده داشته است. او به‌عنوان فردی که باورها و رفتارهایش فراتر از عرف زمان خود بود، طبیعی است که گاهی عجیب به نظر برسد. در ملت عشق، این ویژگی‌ها برای نشان دادن تاثیر عمیق او بر مولانا برجسته‌تر شده‌اند.

نظرتان را با ما به اشتراک بگذارید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *