رابین هود
قصه شب کودک

کتاب کودک رابین هود و جنگل شروود (تصویری)+ pdf

کتاب کودک  رابین هود و جنگل شروود را هم اکنون از سایت کتاب صوتی برای فرزندان دلبندتان بخوانید و او را با قهرامانی های این مرد بزرگ آشنا کنید.

داستان رابین هود و جنگل شروود ( Robin Hood)  توسط کارلا امن به نگارش درآمده است. رابین هود نام یک شخصیت داستانی و کهن در فرهنگ انگلیسی می باشد. در فرهنگ عمومی انگلستان، رابین هود نماد و سمبل حق طلبی، مبارزه با ظلم و ستم، کمک به فقرا و بخشش دارایی های ستمکاران و ظالمان به مردم نیازمند است. این داستان ، روایت گروهی از افراد به رهبری رابین هود است که با فسادها و تبهکاری های اعضای خاندان سلطنتی مبارزه می کنند.

امروزه از داستان رابین هود ، انیمیشن ها و فیلم های پویانمایی بسیاری توسط انگلیسی ها و ژاپنی ها ساخته شده است که در برخی از آنها شخصیت های داستان به شکل حیوانات نمایش داده شده است. مثلا در فیلم های پویانمایی معمولا رابین هود را به صورت روباه و یا گربه نمایش می دهند. امروز قصد داریم در بخش قصه شب کودک  داستان رابین هود را برایتان بیاوریم تا این داستان آموزنده و جذاب را برای فرزند عزیزتان بخوانید.

متن کتاب کودک رابین هود و جنگل شروود

در گذشته های دور در شهر ناتینگهام پرنس جان با فریب دادن برادرش چارلز ، حکومت را به دست گرفت و پادشاه کشور شد.

 پرنس جان به مردم ظلم و ستم بسیاری می کرد و چون تنها پول و طلا برایش ارزش بسیاری داشت دستور داد که از مردم مالیات زیادی جمع آوری کنند. هیس مشاور و دوست پرنس جان بود و از پرنس جان خواست که مالیات های مردم را چندبرابر کند. پرنس جان قوانین سخت و عجیبی را در سراسر انگلستان وضع کرده بود.

رابین هود و جنگل شروود

مردم به سختی و تنگدستی فراوانی گرفتار شده بودند و در این اوضاع و احوال بود که رابین هود برای مبارزه با پرنس جان و برای حمایت و کمک به مردم دست به کار شد. رابین هود تیرانداز ماهری بود و با کمک و همکاری دوستانش در جنگل شروود، تصمیم گرفتند که حق مردم را از پادشاه ظالم و ستمکار بگیرند.

رابین هود تیراندازی ماهر

مهارت رابین هود در تیراندازی آنقدر زیاد بود که هیچ تیراندازی توانایی رقابت با او را نداشت. داروغه ی شهر مسئول جمع کردن مالیات از مردم بود. او هر جا که بوی پول را احساس می کرد به آنجا می رفت و به زور هم که شده سکه های مردم را به اسم مالیات می گرفت.

داروغه پول گداها را هم از آن ها می گرفت و حتی به هدیه ی بچه ها نیز رحم نمی کرد. داروغه سکه های طلا را جمع آوری می کرد و برای پرنس جان می فرستاد. اما رابین هود و دوستانش دقیقا سر راه کاروان داروغه تله می گذاشتند و سکه های مردم را پس می گرفتند و دوباره بین مردم فقیر پخش می کردند.

کارهایی را که رابین هود انجام می داد ، پرنس جان را خیلی خشمگین کرده بود. پرنس جان تصمیم گرفت که یک مسابقه تیراندازی برگزار کند و بهترین تیرانداز را انتخاب کرده و به او چند کیسه سکه طلا جایزه دهد.

رابین هود و جنگل شروود

نقشه مسابقه تیراندازی برای دستگیر کردن رابین هود

پرنس جان اطمینان داشت که رابین هود در این مسابقه شرکت خواهد کرد.

او درست حدس زده بود و رابین هود با دوستش جان کوچولو تغییر قیافه دادند و در مسابقه شرکت کردند.

در این مسابقه رقیب رابین هود، داروغه بدجنس بود.

تیراندازها یکی یکی تیرهایشان را انداختند.

داروغه نیز تیرهایش را به هدف زد.

و نفر آخر که رابین هود بود،  تیرهایش را درست روی تیرهای داروغه زد و تیرهای او را شکست.

رابین هود و جنگل شروود

رابین هود قهرمان مسابقه

قهرمان مسابقه رابین هود شد و پرنس جان از او خواست که برای گرفتن جایزه اش پیش او برود.

وقتی که رابین هود در مقابل پرنس جان تعظیم کرد، پرنس جان با خنجرش لباس مبدل رابین هود را پاره کرد.

همه مردم فهمیدند که آن شخص برنده،  همان رابین هود معروف است.

پرنس جان دستور داد که او را دستگیر کنند. نیروهای پرنس جان به طرف رابین هود حمله کردند.

رابین هود و جنگل شروود

اما در همین زمان جان کوچولو به کمک رابین هود آمد.

آن دو با سربازان پرنس جان جنگیدند. در این حین ماریان دختر مهربانی بود که مردم کشورش را بسیار دوست داشت. ماریان با کارهای پرنس جان مخالف بود و دوست داشت که به رابین هود کمک کند.

زمانی که سربازان پرنس جان، رابین هود و جان کوچولو را محاصره کرده بودند؛ ماریان آن ها را نجات داد و کاری کرد که چادر پرنس جان روی سرش ویران شود.

پرنس جان از اینکه نتوانسته بود رابین هود را دستگیر کند، دستور داد که بیشتر مردم شهر را دستگیر کنند و به سیاهچال بیندازند.

پرنس جان از شدت عصبانیت فریاد می زد: تا رابین هود را دستگیر و نابود نکنم آرام و قرار ندارم.

او حتی دستور داد که پدر تاک را که پیرمرد مهربانی بود را دستگیر کنند و به زندان بیندازند.

داروغه ی بدجنس پدر تاک را که دوست رابین هود بود را دستگیر کرد و به زندان انداخت.

آن ها می دانستند که رابین هود به زودی برای نجات زندانی ها می آید.

مردم بیچاره در زندان و سیاهچال بودند و هر روز شکنجه می شدند.

آن ها حتی غذا برای خوردن نیز نداشتند و بچه ها در زندان بیمار شده بودند.

همه مردم منتظر بودند که رابین هود برای نجات آن ها کاری بکند.

نگهبان ها همه جا مراقب بودند اما رابین هود دست به کار شد و خودش را به شکل یک گدا درآورد.

قصه کودک1

نقشه رابین هود برای نجات مردم

به نزدیک قصر پرنس جان آمد تا مردم را نجات دهد.

او با کمک دوستانش ، نگهبان ها را فریب داد و همه آن ها را بیهوش کرد و توانست وارد زندان بشود.

درِ زندان قفل بزرگی داشت که کلید آن به کمر داروغه بسته شده بود.

داروغه که فکر نمی کرد رابین هود جرات کند به آن جا نزدیک شود، خیلی آسوده خوابیده بود.

رابین هود خیلی آرام به او نزدیک شد و کلید را از کمرش باز کرد و به دوستش جان کوچولو داد و گفت: تو برو و زندانی ها را آزاد کن تا من به سراغ پرنس جان بروم و درس خوبی به او بدهم. منتظر علامت من باشید.

رابین هود به سمت قصر پرنس جان رفت و خودش را به اتاق مخصوص او رساند.

پرنس جان و هیس خوابیده بودند.

اتاق پر از کیسه های طلا بود.

رابین هود و جنگل شروود

رابین هود می دانست این طلاها حاصل دست رنج مردم بیچاره است که داروغه به زور از آن ها جمع کرده است.

به خاطر همین یک طناب به تبر بست و آن را به آن طرف رودخانه پرتاب کرد. بعد کیسه های طلا را به طناب بست و به آن طرف فرستاد. در آن طرف رودخانه جان کوچولو و مردم فقیر طناب را می کشیدند و کیسه های طلا را برمی داشتند.

بیدار شدن پرنس جان

در این هنگام هیس از خواب بیدار شد.

رابین هود آخرین کیسه طلا را هم به طناب بست. هیس شروع به داد و فریاد کرد.

پرنس جان از خواب بیدار شد و دید که تمام کیسه های طلایش غیب شده است.

رابین هود خودش را از طناب آویزان کرد و به آن طرف رودخانه رفت.

مردم فقیر کیسه های طلا را برمی داشتند و با خوشحالی به طرف خانه هایشان می رفتند.

هیس تلاش کرد که رابین هود را بگیرد ، اما رابین هود شجاع ، با سرعت از آن جا فرار کرد و دست کسی به او نرسید.

پرنس جان شروع به فریاد زدن کرد که یکباره پایش به چراغ اتاق خورد و همه جا را آتش گرفت.

تیراندازهای قصر به دستور پرنس جان ، رابین هود را نشانه می گرفتند و تبر به طرف او پرت می کردند.

پرنس جان در آن شدت عصبانیت اصلا متوجه نبود که تمام قصرش در حال نابودی است. او فقط می خواست که رابین هود را از بین ببرد.

رابین هود خودش را به آب انداخت و در دریا شنا کرد و نجات پیدا کرد.

ماه پیشونی

آتش گرفتن قصر پرنس جان

حالا فقط پرنس جان مانده بود با قصری که آتش گرفته بود و نابود می شد.

پرنس جان دیگر هیچ پولی نداشت و بدبخت شده بود.

پس از مدت کوتاهی، چارلز برادر پرنس جان با کمک رابین هود توانست دوباره به پادشاهی برگردد.

پرنس جان و هیس و داروغه به زندان افتادند.

رابین هود با ماریان ازدواج کرد و مردم شهر جشن بزرگی را برای عروسی آن ها راه انداختند.

ماریان علاقه ای به زندگی در قصر نداشت و دوست داشت در میان مردم زندگی کند. برای همین آن دو در دهکده برای خودشان یک خانه کوچک ساختند و تا آخر عمرشان در آن جا زندگی کردند.

رابین هود و جنگل شروود

داستان رابین هود و جنگل شروود، جزو برترین و محبوب ترین انیمیشن های کودک و فیلم های نوجوانان است. درمورد واقعی بودن و یا افسانه ای بودن داستان رابین هود و جنگل شروود هنوز اتفاق نظری وجود ندارد. اما یک تاریخ دان متخصص اظهار کرده است که شخصیتی تقریبا همانند این داستان در قرن 14 در انگلستان بوده است.

در این داستان، رابین هود یک اشراف زاده خیرخواه و البته تیرانداز بسیار ماهری است که براساس ارزش های اخلاقی خود، غایت زندگی خود را جهت رفع مشکلات نیازمندان و افراد زجردیده و کمک به فقرا قرار داده است. داستان رابین هود و جنگل شروود که یک داستان آموزنده و جذاب برای کودکان و نوجوانان می باشد، آنان را با مفاهیمی چون شجاعت ، امانتداری ، عدالت ، گذشت و بخشش ، کمک به دیگران به خصوص در مواقع سختی و نیازمندی ، مردانگی و وفاداری آشنا می سازد.

ترویج فرهنگ کتاب خوانی

با خواندن داستان های کودکانه از همان سال های آغازین زندگی کودکان را با مطالعه و کتاب خواندن عادت دهیم و لذت آموزش و یادگیری را به انها بچشانیم. کودکان چون برگ گل نازک ، ظریف و حساسند و به هر سمتی هدایت شوند ، می روند ف پس با خواندن قصه های کودکانه به انها مسیر و جهت زندگیشان را به آنها نشان دهیم تا سکان دار خوبی برای خود و جامعه باشند. 

دانلود پی دی اف کتاب کودک رابین هود (pdf)

برای دانلود کتاب پی دی اف این قصه شب بسیار زیبا می توانید از لینک زیر اقدام نمایید.

دانلود پی دی اف کتاب داستان رابین هود (pdf)

دسته بندی : قصه شب کودک

مقالات مشابه

1 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

مقالات مشابه