داستان لباس جدید پادشاه
قصه شب کودک

کتاب کودک لباس جدید پادشاه

کتاب کودک لباس جدید پادشاه قصه ایی قدیمی است که پر از معنا و مفهوم می باشد و تا کنون مخاطبان بسیاری را به اندیشیدن و تامل در آن مجاب کرده است.

کتاب کودک لباس جدید پادشاه علاوه بر اینکه موضوعی مهم را دنبال می کند، یکی از طنز آمیز ترین قصه های هانس کریستین آندرسن نیز به حساب می آید. این کتاب مناسب  کودکان 7 تا11می باشد. که قصه ی پادشاهی است که تمام امور مملکت خود را نادیده گرفته و فقط به ظاهر و لباس خود اهمیت می دهد. با قصه شب کودک کتاب صوتی همراه باشید و از داستان جذاب و شنیدنی و طنزگونه لباس پادشاه مطلع شوید.

داستان کامل کتاب کودک لباس جدید پادشاه

در روزگاران قدیم ، پادشاهی بود که علاقه ی زیادی به لباس های خوب و زیبا داشت.

خیاط های این پادشاه ، در روز برای او لباس های جدید می دوختند؛ ولی روزی رسید که هیچ لباسی با شکل تازه ای وجود نداشت که خیاط ها برای او بدوزند.

پادشاه خودخواه از دیدن لباس های تکراری عصبانی می شد و می گفت: “بارها گفتم که یک لباس را دوبار نمی پوشم.”

خدمتکارهای پادشاه تصمیم گرفتند به همه خبر بدهند که هرکه بتواند یک لباس جدید برای پادشاه بدوزد، یک جایزه بزرگ به او داده خواهد شد.

تمامی خیاط های آن سرزمین شروع به تلاش برای دوخت یک لباس جدید برای پادشاه کردند.

اما تلاش های آن ها بی فایده بود ، چرا که پادشاه از تمامی لباس های دوخته شده ناراضی بود.

چاقی و زشتی بدن پادشاه باعث می شد که هیچ لباسی مناسب او به نظر نرسد ، اما پادشاه هیچوقت این را قبول نمی کرد.

مدتی گذشت ، افراد تلاش فراوانی کردند که بتوانند لباسی مناسب پادشاه بدوزند ، اما کارشان کاملا بی فایده بود تا اینکه دونفر ، به قصر پادشاه مراجعه کردند که ظاهراً می توانستند مشکل پادشاه را حل کنند.

 

 

وارد شدن دو حقه باز به قصر پادشاه

آن دو وارد قصر پادشاه شدند و نزد او رفتند.

پادشاه سوال کرد از کجا می آیند و کارشان چیست؟

آن دو که آدم های حقه بازی بودند، جواب دادند: “ما راه درازی را طی کرده ایم تا به اینجا رسیده ایم و با قصد راضی کردن شما به اینجا آمده ایم. بافنده هایی هستیم که بر کار خود بسیار تسلط داریم.”

آن ها در ادامه گفتند: “ما قادر به بافت پارچه ای هستیم که به چشم آدم های احمق دیده نمی شود.”

پادشاه با خوشحالی گفت: “به به…..خیلی خوب است. ازآن طریق می توانم میزان هوش وزیرانم را بدانم. بسیار خوب ، کارتان را شروع کنید.”

پادشاه مقداری زیاد به آن ها پول داد.

آن دو نفر پول ها را در جایی مخفی نگه داشتند و ماشین پارچه بافی را نیمه شب به راه انداختند تا این طور نشان دهند که در حال بافت پارچه هستند.

پادشاه به قصد اینکه بداند آن دو نفر کارشان را تا چه حد پیش برده اند، بهترین و راستگو ترین وزیرش را مامور کرد که از روند کارشان برای پادشاه خبر بیاورد.

رفتن وزیران به اتاق بافنده ها

وزیر به دستور پادشاه به اتاق کار بافنده ها رفت.

وزیر وقتی چشمش به ماشین خالی بافندگی خورد ، خیلی تعجب کرد. او هرچه تلاش می کرد نمی توانست چیزی را ببیند.

وزیر با تجربه های بسیاری که داشت ، پیش خودش فکر کرد اگر به پادشاه بگوید که چیزی ندیده ، حتما او را احمق فرض خواهد کرد.

برای همین وقتی که به قصر پادشاه برگشت به پادشاه گفت: “در تمام عمرم پارچه ای به زیبایی آن ندیده بودم ، بی شک شما از آن خوشتان خواهد آمد.”

پادشاه که از شنیدن این حرف بسیار خوشحال شده بود ، مقداری پول برای بافنده ها فرستاد.

چند روز گذشت و پادشاه دوست داشت پارچه بافته شده را ببیند ، اما می ترسید که نتواند آن را ببیند و آبرویش برود.

پادشاه یکی دیگر از وزیرانش را برای بازدید به اتاق کار بافنده ها فرستاد. این وزیر که به نظر پادشاه خیلی باهوش بود نیز نتوانست پارچه بافته شده را ببیند.

این وزیر هم از ترس اینکه پادشاه او را از قصر بیرون بینداز د، به پادشاه گفت: “پارچه ی بسیار زیبایی بود.”

پادشاه از شنیدن این حرف بسیار خوشحال شد و از نگرانی اش کم شد.

او با خود گفت: “حالا که آن ها توانسته اند پارچه را ببینند ، پس من هم می توانم.”

پادشاه که فکر می کرد هوشش از وزیرانش بیشتر است به همراه عده ای از نزدیکان و وزیران مورد اعتماد از قصر بیرون آمد.

آن  ها که به اتاق کار بافنده ها رسیدند.

رفتن پادشاه به اتاق بافنده ها

دو وزیری که قبلا به بازدید کار بافنده ها رفته بودند ، با هم گفتند: “جناب پادشاه ، امیدواریم ، این پارچه ی زیبا مورد پسند شما باشد.”

پادشاه هم که همانند وزیرانش پارچه ای نمی دید ، با خودش گفت: “نکند من احمقم و نمی توانم پارچه را ببینم.”

پادشاه تصمیم گرفت چیزی از ندیدن پارچه نگوید و آبروی خود را حفظ کند.

پادشاه اعلام کرد که پارچه مورد پسندش بوده است.

وزیران که فکر می کردند فقط آن ها نتوانسته اند پارچه را ببینند ، حسرت می خوردند.

بافنده ها این بار مقدار زیادی طلا از طرف پادشاه دریافت کردند و سپس به کار ظاهری خود ادامه دادند.

مدتی طول نکشید ، خبر دادند که کار بافت پارچه ها تمام شده است.

آن ها به ظاهر نشان می دادند که در حال برش پارچه ها هستند ، تا لباس جدید پادشاه را بدوزند.

آن ها لباس به ظاهر دوخته شده را به پادشاه نشان دادند و گفتند: “جناب پادشاه ، لباس را به دقت نگاه کنید. همه ی مردم از دیدن شما در این لباس تعجب خواهند کرد.”

سپس به پادشاه کمک کردند تا برای پوشیدن لباس های جدیدش ، لباس هایش را در بیاورد.

شاه که خود را گول زده بود در دلش گفت: “خیلی عالی است ، بهترین لباسی است که تا به حال پوشیده ام.”

کتاب کودک لباس جدید پادشاه

شاه وزیرانش را صدا زد تا درمورد لباسش نظر بدهند.

آن ها هم با شوق و ذوق فراوان گفتند: “بسیار عالی است ، خیلی به شما می آید.”

 

رژه رفتن پادشاه با لباس تازه

طولی نکشید ، خبر لباس جدید پادشاه در همه جا پیچید.

نزدیکان پادشاه رژه ای ترتیب دادند که پادشاه نیز در آن شرکت کرد.

او در حالی که در بین مردم رژه می رفت و پای خود را محکم بر زمین می کوبید ، می گفت: “هرکس که خیلی داناست ، فقط می تواند لباس من را ببیند.”

مردم هم پاسخ می دادند: “آری ، زیبا تر از لباس پادشاه تا به حال ندیده ایم.”

پادشاه از شنیدن این صحبت ها بسیار خوشحال شد.

ناگهان پسرکی از میان جمعیت با خنده گفت: “این مرد را نگاه کنید! لباس نپوشیده است. جناب پادشاه شما بدون لباس سرما می خورید.”

کتاب کودک لباس جدید پادشاه

مردم با شنیدن این حرف زدند زیر خنده.

پادشاه از حرف پسرک متوجه شد که گول خورده و آبرویش در بین مردم با بدن لخت رفته است.

پادشاه به سرعت مراسم را ترک کرد و پسرک را با خود به قصر برد.

مردم فکر می کردند پسرک به دست پادشاه از شدت عصبانیت کشته خواهد شد.

ولی پادشاه که از کار پسرک خوشش آمده بود ، پدر و مادر او را نیز به قصر دعوت کرد.

 و با دادن هدایایی از آن ها بابت داشتن چنین پسر راستگویی تشکر کرد.

از آن پس پادشاه تصمیم گرفت، بیشتر به مشکلات مردم فکر کند و کم تر به لباس و ظاهر خود اهمیت دهد.

ترویج فرهنگ کتاب خوانی

قصه های کودکانه و داستان های آموزنده را برای کودک دلبند خویش بخوانید و او را با کتاب و قصه خوانی آشنا کنید. کتاب دوست مهربان و بزرگترین مربی و معلم است که راه های رسیدن به موفقیت و کامیابی را به انسان یاد می دهد. با افزایش  مطالعه خود و کودکانتان ، سرانه مطالعه را در ایران بالا ببرید. 

نتیجه گیری از کتاب کودک لباس جدید پادشاه

کتاب کودک لباس جدید پادشاه از آن دسته از داستان هایی است که بعد از شنیدنش، مخاطب را به تفکر و تامل وا می دارد.

از این رو شما خواننده و شنونده ی عزیز کتاب کودک لباس جدید پادشاه نتیجه گیری و برداشت خودتان از این داستان را در بخش نظرات کتاب کودک برای ما ارسال کنید.

به بهترین نتیجه گیری از کتاب کودک لباس جدید پادشاه از طرف کتاب صوتی ، جایزه ای ارزشمند تعلق خواهد گرفت. اگر به قصه های صوتی کودکانه علاقمند هستید می توانید به بخش کتاب صوتی کودک سایت کتاب صوتی مراجعه کنید و از شنیدن داستان های صوتی کودکانه لذت ببرید.

دسته بندی : قصه شب کودک

مقالات مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

مقالات مشابه